از زبان بلبلی که بر سر شاخسار با خدای خود راز و نیاز می کند
خدایا به انسان ها بفهمون که مارا زندانی نکنند چون ماهم دلی داریم ما هم خونواده ای داریم ما هم میخوایم در کنار خونواده مون زندگی کنیم ما هم مثل انسان ها که در خوشی زندگی میکنند می خوایم در خوشی باشیم میخوایم آزادانه زندگی کنیم نمی خوایم تو قفس انسان باشیم ما هم دلی داریم.
این متن صدای ناله های گل هایی که ما با قضاوت هامون پر پر کردیم،صدای ضجه های انسان هایی که به جرم بی گناهی تو قفس حقارت وتنهایی وبی ارزشی انداختیم ،صدای شکستن خورد شدن هزاران وشاید میلیونها وشاید میلیاردهاغرور رو تو گوشم طنین انداز کرد .اون لحظه با شنیدن صدای شکستن آدما منم شکستم . بیشتر اوقات ماها ،حتی خودم ، تو داد گاه به اصطلاح عادلانه خودمون بر طبق احساس قضاوت می کنیم.یکیو متهم میکنیم بدون آنکه گناهی داشته باشد،حکم صادرمی کنیم بدون انکه به او اجازه دفاع دهیم محبوسش می کنیم تو قفس زندگی. سپس خوردش می کنیم بون آنکه درنظر بگیریم که یک روز ممکنه ما جای اون باشیم . می سوزونیمش بدون آنکه نگاش کنیم وبعد از سوزوندنش خاکسترشو مثل زباله دور میندازیم .وآنگاه باد این خاکستر رو با خود ش میبره به یه گوشه دور ، تک وتنها. به همین سادگی.به همین سادگی وجود رو از کسی میگیریم و او رومحکوم به مرگ میکنیم.همیشه خیلی زود قضاوت میکنیم ویادمون میره که اونم مثل ما آدمه ،دل داره، احساس داره..بیاین تا اگه تا دیروز اینجوری بودیم از همین لحظه دیگه نباشیم.بیاین ما تغییر کنیم تا همه آدما هم به دنبال ما تغییر کنند.همیشه برای یه تغییر نیاز به یه یه نقطه آغازه بیاین تا ما خوانندگان این وبلاگ نقطه آغاز این تحول باشیم.بیاین قبل ازاینکه یکیو خورد کنیم حداقل به او اجازه دفاع بدیم.بیاین تو قضاوت هامون به یاد داشته باشیم که دیگران نیز همچون ما حق دارن ،حق زندگی حق شادی.بیاین با خنده هامون باعث گریه دیگران نشیم.هر کی پایه است بگه یا علی .به امید آن روزکه گل نرگس ،جهان را عطر افشانی کند. نظر یادتون نره.